آهیانه

ساکن اقیانوس آرام

آهیانه

ساکن اقیانوس آرام

اعوذ بک یا ...

چهارشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۴۰ ق.ظ

.

از نمایشگاه کتاب دیدن کردم. ناگهان دیدم روبروی همان غرفه ام. در همانجای قبلی. و تا اینجای راه را اصلا درک نکرده ام. «دغدغه های فرهنگی» به من نگاه میکرد، پوزخند می زد، و گاه قلبم را نوازش می کرد. و فراری م می داد...

چه اهمیتی دارد... 

غرفه های ناشران سوت و کور و تاسف بار بود. اما دیدار پرباری از نمایشگاه داشتم. با چند نویسنده حرف زدم برای نوشتن تکست عکس هام. و به غرفه ی داستان هم سرک کشیدم و اولتیماتوم دادم که اگر آرشیو م را نخرند ناچارم دور بریزمش. گفتند که می خریم و اگر دوستانی بعضی شماره ها را بخواهند قطعا در اولویتند.

شهریار توکلی را هم دیدم. و دیدنش و این که چقدر جوان است و دغدغه‌های مشترک مان لذت بخش بود. هرچند برخورد ش پیچیده به سیاست و حساب گری و منطق صرف بود. _و جز این هم از قرارهای کاری انتظار نمیرود، فقط تعادل این چیزها با جوانی سخت است که در کردار ایشان حاصل شده بود _

           

پ.ن : پناه می برم به خدا و خیال. مرسی که به خیالات شاعرانه م برگشتم.

پ.ن : اعتکاف مچد دانشگاه تهران بودم و اشکمونو درآورد ولی پنجره نداشت و از تابش صبح به رختخواب محروم بود و برای همین جای شریف رو به هیچ وجه نمی گیره.

پ.ن : نمی تونی تصور کنی چه ادمای بدبختی پیدا میشن دور و بر ادم...

  • Pacific ocean

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی